امروز کتاب «چراغ ها را من خاموش می کنم» خانم زویا پیرزاد را دانلود کردم. فایل صوتی و متنی. به خاطر بدخوابی دیشب، خواب‌آلود بودم. هوا سرد است. بدنم مورمور می‌شود. رفتم اتاق مطالعه. روی تختِ کنارِ اتاق دراز کشیدم. خزیدم زیر پتو. به فایل‌های صوتی گوش سپردم. داشت چشمانم گرم می‌شد که جمله‌ای از کتاب که قبلا هم شنیده بودم، نظرم را جلب کرد. “یاد پدرم افتادم که می‌گفت: «نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هر کی هر چی گفت، بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدم‌ها عقیده‌ات را که می‌پرسند، نظرت را نمی‌خواهند. می‌خواهند با عقیده‌ی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدم‌ها بی‌فایده‌ست.» فکر کردم چرا این حرف را زده؟ آیا این سخن همه جا کاربرد دارد؟ می‌توان به دیگران هم توصیه کرد؟ یا وقتی جمله، قطعه‌ای از کتاب یا سخنان بزرگان را می‌شنویم، باید ببینیم قبل و بعد و موضوع سخن چه بوده؟

این که تکه‌ای از کلام، بخشی از یک جمله، یا نقل قولی از دیگران را در یک گفتار، نوشتار یا کلیپ و … انتخاب می‌کنیم، اول و آخر پاراگراف را درز می‌گیریم و تنها جمله‌ی مد نظر را برمی‌داریم. منتشر یا عمل می‌کنیم و طوری آن را منعکس می‌کنیم که برداشتی متفاوت از هدف گوینده ایجاد می‌شود؛ ممکن است معنا و مقصود سخن بر مخاطب مشتبه شود و احیانا شنونده را به اشتباه بیندازد و گمراه ‌کند. این کار نوعی تقطیع کلام گوینده است و بهتر است در این رابطه بیشتر دقت کنیم.

به هر حال سراغ متن کتاب رفتم. جمله را پیدا کردم. از پاراگراف قبل خواندم. به جمله رسیدم. ادامه دادم تا متوجه شوم بر چه اساسی این جمله را در داستان آورده است. این جمله با ذهنیات من هم‌خوانی داشت. چه حس خوبی دریافت کردم.

موضوعات: تغییر عادت, کتاب خوانی
[یکشنبه 1402-09-19] [ 03:27:00 ب.ظ ]