اگر روزی نتوانم بنویسم | ... | |
نمی دانم براثر حرف دوستم که میگفت: «خانم فلانی سرطان گرفته. اوایل در کلاسها شرکت میکرده؛ ولی حالا اینقدر حالش بد میشود که از دردِ شدید نمیتواند کاری انجام دهد.» بود یا چیز دیگری؛ که هنگامِ خوابِ شبانه، فکرم مشغول شد؛ اگر خدای ناخواسته روزی نتوانم بنویسم، اگر قدرت دستهایم گرفته شود، آنوقت باید خوشی و ناخوشیها، دیدگاه و تجربهها و … را چطور بنویسم؟ چیزهایی که نمیخواهم دیگران بفهمند، آنچه که مایل نیستم با دیگران در میان بگذارم، چیزی که میخواهم مکتوب شود را چطور بنویسم؟ چهکار میتوانم بکنم؟ شاید بگویید برای این کمبود، راه حل وجود دارد. برای نوشتن از نرمافزارِ گفتار به نوشتار استفاده کن. بله برنامهی کاربردی وخوبی هست. قبول دارم؛ ولی با حرف زدن و اینکه دیگری برایت بنویسد یا تایپ کند، هیچ وقت نمیتوانی حس و درونیات خود را بیان کنی. باید قلم یا وسیلهی نوشتنی در دست داشته باشی که احساسات مثبت و منفی، دریافت و برداشتها را بنویسی. حداقل برای من این گونه است. البته این موضوع هنگامی کاربرد دارد که قدرت تکلم داشته باشی. اگر این قدرت هم از من گرفته شود، آن گاه دستم به کجا بند است؟ چطور بگویم؟ با ایماء و اشاره؟ طرف مقابل متوجه غرضِ من میشود؟ اگر قدرت چشم و دستها از من گرفته شود، حتی نمیتوانم کتاب بخوانم. شاید بگویی برای کتابخوانی هم با مدد از ابزارها میتوانی کتاب صوتی گوش دهی. یا کسی برایت کتاب بخواند. خب میگویم این کار هم چند مشکل دارد: اول وابسته بودن و ایجاد مزاحمت برای دیگری؛ دوم من کتاب صوتی زیاد میشنوم؛ ولی دوست دارم همزمان یادداشتبرداری کنم که در اینصورت اینکار از من برنمیآید؛ و از همه مهمتر این است که قدرت شنواییام سالم باشد. وگرنه این ایده نیز کاربردی ندارد. در این جا خداوند را صمیمانه و از ته قلب شکر میگویم. بابتِ هدیههایی که به من ارزانی کرده؛ داشتههایی که به خاطر همیشگی بودن و استفادههای پیدرپی نادیده میگیرم و برایم عادی جلوه میکند و طبیعی میشمارم. خدایا شکرت به خاطر همهی ثروتهای ریز و درشتی که به ما بخشیدهای و ما همچنان ناسپاسی میکنیم و شکر نعمت را به جا نمیآوریم.
راستی منظور از شکر کردن در خصوص نعمتها چیست؟ مراد این است که با زبان بگویی “خدایا شکرت که فلان نعمت را به من دادی” یا چیز دیگری مدِ نظر است؟ از دیدگاه بزرگان شکر و حمد خداوند مراتبی دارد: شکر با زبان؛ همین است که بگویی «الحمدلله» و با زبان اعتراف کنی که چنین نعمتی به تو ارزانی شده است. شکر با عمل؛ یعنی اگر دستی داده که میتوانی با آن بنویسی، خوب بنویس. اگر چشمی بخشیده که میتوانی ببینی، چشماندازهای نیکو را بنگر و اگر گوشی برای شنیدن داری، صداهای خوب بشنو. این جاست که از مواهب خدادادی برای رشد و نمو خود استفادهی خوب و بهینه میکنی. شکر با قلب؛ یعنی با دیدن و فکر کردن به داشتهها، به وجودِ نعمتدهنده، پی ببری. پس وقتی به دستهای نویسندهام، به چشمهایی که کلمات را میبینند و به گوشیهایی که میشنوند، فکر میکنم، میدانم نعمتگستری بخشنده وجود دارد که بدون هیچ چشمداشتی این همه نعمت را در اختیار من قرار داده است. او را شکر میکنم و تا وقتی که این نعمتها در اختیارم قرار دارد، سعی میکنم با توفیقِ الهی از آنها برای خواندن و نوشتن مطالب مفید بهره ببرم. «الحمدلله علی کل نعمه»
[یکشنبه 1403-02-09] [ 04:23:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|