قدیما تو کتابهای درسی شعری از ایرج میرزا بود به نام مادر. همه دوستش داشتند و سر زبان بود. نمیدونم هنوز هم هست یا نه؟
«گویند مرا چو زاد مادر
…. به دهان گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا بپا برد
تا شیوه راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت
پس هستی من، ز هستی اوست
تا هستم و هست، دارمش دوست»
همه از فداکاری های مادر خبر داریم. اینجا بحث بر سر «یک حرف و دو حرف بر زبانم، الفاظ نهاد و گفتن آموخت» است. مادرها با ذوق و شوق زیادی نوزاد را در آغوش میگیرند. با الفاظ «اُغون بُغون» و دست کشیدن بر لبهای کوچک و ظریف نوزاد، او را وادار به تلفظ و تقلید از مادر میکنند. وقتی نوزاد اولین صدا را ادا میکند، مادر آنچنان شاد و قند در دلش آب میشود که انگار دنیا را به او دادهاند. به این کارش ادامه میدهد: «بابا بابا بابا، ماما ماما مامان» تا به مرورِ زمان و طی دو تا سه سال، بستگی به بچه دارد، کودک حرف زدن میآموزد. با تلفظ کلمههای کوچک شروع میکند تا به جمله میرسد و به اصطلاح بلبل زبونی میکند و با حرف زدنش دل پدر و مادر و اطرافیان را میبَرد.
حالا این طفل که از مادر سخن گفتن آموخته، گاهی به جایی میرسد که با همین زبانش بر علیه مادر حرف میزند و دل مادر را میرنجاند. دستمزد آموزگاری مادر را این گونه میدهد. طوری که مادر آرزو میکند کاش بچه گُنگ بود.
از حضرت علی علیهالسلام روایتی هست که فرمودهاند: «لاَتَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِكَ عَلَى مَنْ أَنْطَقَكَ، وَبَلاَغَةَ قَوْلِكَ عَلَى مَنْ سَدَّدَكَ؛ با آن کسی که به تو سخن گفتن آموخت، با تندی و درشتی سخن نگو، و با خوب صحبت کردن، به کسی که به تو درست حرف زدن آموخته، پُز نده.»
حکمت 411 نهج البلاغه
این توصیهی زیبا، اخلاقی و کاربردی امام متقین علی علیه السلام را اگر آویزهی گوشمان کنیم میبینم که غیر از مادر، جاهای دیگر هم استفاده میشود. در مورد پدر، معلم، استاد و همهی کسانی که به گردنِ ما حق دارند و به ما چیزی آموختهاند. استادی که فنی را به ما یاد داده، اگر از همان فن بر علیه او استفاده کنیم، کمال ناجوانمردی هست. انسان باید حقشناس باشد.
موضوعات: تغییر عادت, سپاسگزاری
[دوشنبه 1402-09-20] [ 12:37:00 ب.ظ ]